زندگینامه

شهید علی مفتاحی بیست و دوم دی ۱۳۴۵، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش رضوان، کارگر بود و مادرش،بتول نام داشت. دانشجو کارشناسی در رشته حقوق بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. پنجم مرداد ۱۳۶۷، در اسلام آباد غرب بر اثر اصابت ترکش خمپاره توسط نیروهای عراقی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.

وصیتنامه

الحمد لله الذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لولا ان هدانا الله ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفر عنا سيياتنا و توفنا مع الابرار.

شكر و سپاس بيكران بر خدايي كه بر اين عبد حقير عنايتي كرد و موهبتي بزرگ را هر چند كه استحقاق ان را نداشتم به من عطا كرد شكر پروردگاري را كه بر من ايين محمدي را برگزيد و به دنبال ان عنايت خودش را كه فرستادن ايمه طاهرين و اوليا پاكش بود تكميل كرد و از پس قرون متوالي و برپشت پدراني گرامي اين عبد را عرصه وجود بخشيد شكر خالقي را كه از همان لحظه وجود مرا در خانواده اي نسبتا زحمتكش و باتوكل بر خدا رشد داد و در محيطي خوب دوران كودكي و نوجوانيم را بر من انتخاب كرد و سپس دستم را زماني كه در معصيت فرو رفته بودم گرفت و توفيق برگشت بسوي خودش را با عطاكردن نعمتهاي بسيار زياد ديگر به من داد و گناهانم را طوري پوشاند كه در بين مردم عزت ديگري يافتم اما خالق خوبم كه تو و من خوب ميدانيم كه اگر يك لحظه تو ان پرده حجابت را از من برداري همه از من دور خواهند گشت و تمامي رذايل پستم را همراه با معاصي سنگينم را خواهند ديد و از اين بابت تعجب خواهند كرد اري ان چيزي كه سبب تعجب انهاست بزرگي و كرامت و بخشندگي توست بارالها شكر كه توفيق معرفت حضور در پيشگاهت را همراه با درك كاتبان و نگهباناني كه دايما مراقب حال من هستند به من دادي و من را با اعتماد و توكل بر خودت و بعد هم بر خود از گمراهي نجات دادي و مرا مراقب احوال و حالتهاي خويش قرار دادي تا راه را بيهوده نپيمايم و انشالله كه تا اخر سر اين مراقبت و مواظبت را از من به سبب غفلت از ياد خدا نخواهي گرفت و اخر سر شكر بيكران بخاطر توفيق حضوري كه در اين مكان مقدس با ان بچه هاي پاكش و مطهري را كه من عاجز از درك انها و شناختن هستم را دادي من خود را در مقابل انان بسيار موجودي حقير و ضعيف مي بينم وقتي به ياد عظمتهاي خويش و بي توجهيهايم نسبت به تو با ان همه نعمتهاي واسعه ات نسبت به خود مي افتم وقتي ان غيبتها ان دروغها و ان نفس پرستيها و ان حجابهاي نوراني كاذب و ان معبودهاي دنيايي و دروغين را مي بينم سرافكنده و شرمسار به گوشه اي پناه مي برم و در دل تاريكي به طرف تو رو مي كنم و از اين اعمال خويش خجالت زده ميگردم اري رب ؟؟؟ميدهي و من از خود هيچ چيزي ندارم اميدوارم علي كل حال اين بنده گناه كارت را در مقابل رسول الله و ملايكه ات و همچنين اولياء و خاصگانت و نيز شهدا و ياران و دوستانم كه بس بزرگوارند در ذهنم رسوا و خار نفرمايي و مرا نيز با تمام وصيتم ببخشي و از اين دنيا ببري اما خود قبول دارم كه خواهشي بس بي جا دارم چرا كه نه طاعتي دارم تا با ان به خويشتن ببالم و نه عبادت و خدمتي به خلقت كه لااقل گناهي از گناهانم را ببخشايي و نه عمل و اخلاق خوبي و احساني كه كسي را از خود خشنود و راضي نگه دارم و نه هيچ چيز ديگري ولي دوست دارم به عشقت مرا در اتشي اندازي كه تمامي اين گناهانم را پاك كند تا انچه را كه به سبب دوري از تو و غفلت از يادت را انجام دادم با چشم بصيرت ببينم كه پاك شده و در صورت و غالب اوليه اش كه خاك بوده قرار گرفته به درستي كه (ان خلقنا الانسان من طين) تا مصداق واقعي اين ايه باشم زيرا كه اعتقاد دارم خاك شييي پاك است همچنانكه علوم زمانه اين را ثابت كرده اند دوست ندارم به معني حقيقي كه استاد مطهري در باب توبه مي فرمايند برسم از نظر ايشان توبه بازگشت به خويشتن يا انقلابي بس عظيم است كه در اعماق روح و روان انسان صورت ميگيرد و ريشه و منبع الهي دارد خوب سخنانم را در اين زمينه به پايان ميبرم و به مسايل ديگر مي پردازم در ارتباط با امام و مسيله رهبري و ولايت فقيه كه هيچ مطلبي را نمي بينم كه لازم به توضيح باشد چرا كه پرواضح است اين مسيله و ديگران و خصوصا شهداي گرانقدرمان صحبتهاي بسياري را در اين زمينه گفته اند و خود را در خور صحبتي نمي بينم فقط يك مطلب كه در تمام طول انقلاب شيفته ايشان بودم و هر وقت كه به چهره اش نگاه ميكردم خدا و رسولش را ميديدم و به اوامر و سخنانش هميشه با جان گوش ميدادم و دوستدارم واقعا قدرش را بدانيد و اوامرش را امر خدا و رسول بدانيد و لحظه اي اجازه ندهيد كه كسي پشت ايشان در منزل و يا بيرون و اقوام و خانواده ما بدي ايشان را بگويد چرا كه ايشان مرجع و مقلد ماست و ما اجازه بي حرمتي به مقلد خود را نخواهيم داد و خواهش ديگري كه دارم شناخت واقعي امام است كه به نظر من امام موجودي ناشناخته است كه بايد در موردش ساعتها و سالها مطالعه گردد . خوب مسيله مهمي كه مي خواهم به ان اشاره كنم مسيله خط انقلاب و اينه ان است كه در همه لحظات پيرو امام و اقاي رفسنجاني و خط اصيل حزب الله باشيد و به دوستان و اشنايانم اشاره مي كنم كه بيش از پيش بسيج و هييها و مساجد را فعال بگردانند و بر روي بچه هاي محل بايد كار كرد نه انكه انها را دفع كرد بارها برايم پيش افتاده كه برخوردهاي غلطي را ديده ام وقتي براي سلام و عليك گفتن من با اين افراد ؟؟؟گرفته شد اما ميخواهم بگويم كه خودمان چه بوده ايم چرا خود را فراموش كرده ايم اسلام هيچ وقت به ما اجازه چنين برخوردهايي را نمي دهد و نداده پس بايد به شيوه درست و اصوليش و با راهنمايي روحانيون و بزرگان به حل اين مشكلات بپردازيم و هر چه بيشتر با حضور در جبهه و اولويت قراردادن به ان تكليف و دين خودمان را به اسلام عزيز ادا كنيم تا با مشتي محكم بر دهان ابرقدرتهاي شرق و غرب قوت و قدرت اسلام را به انان بفهمانيم در زمانهايي كه اشوب و فساد و ظلم در جامعه زياد است بايستي كه به قران دست يازيد و با مطالعه سرگذشت قومهاي ديگر مواظب باشيم تا خداوند اين نعمت و موهبتش را از ما نگيرد يك نكته مهمي كه الان به ذهنم رسيد مسيله علم و كسب ان توام با تزكيه و تقوا هست كه لازمه اش شناخت و درك و دلسوزي براي انقلاب و اسلام و قران و نهايتا جنگ است لذا توصيه مي كنم مخصوصا به برادرانم همچنانكه قبلا حجت را براي انها تمام كرده ام در ارتباط با مسئله حجاب و پيدا كردن دوست نيز اميدوارم جوانان جامعه چه پسر و چه دختر به اصل مسلماني خويش پي ببرند و؟؟؟ كه من بهترين لذتها را در دوري از گناه و حجابهاي شرعيه يافتم و به دنبال ارامش و خونسردي مراحل بسياري را گذراندم تا به كسب ذره اي از ان رسيدم.

و اما صبر و استقامت در كارها مطلب اخري است كه مي خواهم به ان اشاره كنم تحمل صبر در تمامي لحظات سخترين چيزها برايم بود و هست ولي چاره اي نمي يافتم چرا كه دستور دينم را و سخنان اهل بيت را در اين ميديدم و اميدوارم كه سبب رشد همگان گردد و چرا كه من از ان بسيار چيزها درك كردم خوب سخنان ديگرم مربوط ميشود به مسايل شخصي.

خداوندا باز مر تو را شكر كه از اين عالم خاكي چيزي را جز قناعت و زندگي شرافتمندانه به من ندادي بنده قريب ۹۰۰۰ هزار ريال(۹۰۰۰ هزار تومان) در بانك سيد ناصر الدين دارم كه مايلم در جهت رضاي خدا به خانواده شهيد نادري تحويل داده شود و اگر نپذيرفتند به ديگر اقوام و اشنايان كه محتاجند با حرمت داده شود و يا نهايتا به نفع تبليغات براي جبهه ريخته شود انشالله و اما حسين اقا برادر بزرگم چند نوار قران را به پادگان ولي عصر قسمت تبليغات بدهند و ۱۰۰ تومان پول عضويت را هم بابت دير كرد به انها ببخشند چند نوار قرانم را به بچه هايي كه به قران علاقه دارند در سيدناصرالدين بدهيد تا تشويق شود محمد اقا هم نيز ضمن برنامه درسي و برنامه منظم كاريشان حتما قران را ترك نكند و هييت و بسيج نيز فراموش نشود اكبر اقا و محسن اقا هم نيز جبهه را به نوبت گرم نگهداشته و از اكبر خواهش مي كنم كه پدرم را بيشتر كمك كند محسن نيز اگر توانست همينطورو از كليه خواهران و برادران ديگرم شرمنده كه نتوانستم برايشان برادري خوب باشم انشالله كه مرا مي بخشند برادر عزيزم صباح موظف است كه پا در جاي پاي من بگذارد و انشالله خداوند توفيق ان را نيز به او عطا خواهد كرد صباح جان دوست دارم كه نمازهاي قضايم ؟؟؟و سه ماه و ده روز و ۴۰ روز روزه‌هاي قرضي ام را تو بگيري و اگر نتوانستي و نشد از دوستان خوبم اميدوارم اين مهم را انجام دهد. و بقيه وصيت نامه شهيد در رابطه با حلاليت خواستن از تك تك دوستان نزديكشان است كه ايشان اسامي انها را ذكر كرده اند به علت عدم خوانا بودن از درج انها معذورم و در انتهاي وصيت نامشان نكته مهمي است به اين مضمون كه مادر پيراهنهاي اسكندر كه فردي فقير و اواره در محل بوده است فراموش نشود مامان به او برسيد تا خدا از شما خوشحال شود و در اخر ؟؟؟بايد بگويم كه من راه و هدفم را با بصيرت كامل انتخاب كردم و قدم در جاي پاي شهيداني چون شهيد ؟؟؟شهيد انصاريها، شهيد فريد المدني ها، شهيد نادري ها ، شهيد مهدي نراقي و شهيد حجازيان و نوزاد و شهيد نوروزيان و شهيد قاسم عزلت گذاشتم و دوست دارم اگر شد مرا دركنار قبر قاسم عزلت دفن كنيد و اگر نشد در كنار قبر يكي از دوستان بالايي ام در بهشت زهرا مرا به خاك بسپاريد .

علي مفتاحي

۱۴/۴/۶۷