۞ کلام الهی :
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

موقعیت شما : صفحه اصلی » شهدا
  • شناسه : 464
شهید امیرحسین داداشی

شهید امیرحسین داداشی

زندگینامه امیرحسین، ‌تک‌پسر ‌محبوب پدر و عزیزکرده ایستگاه بود. خوش‌ اخلاق بود و شوخ‌، آنقدر که هم می‌خندید و هم می‌خنداند. ٢٧ سال بیشتر نداشت و ٦ سال بود آتش‌نشان شده‌بود. محمود داداشی» پدر امیرحسین از کارمندان بازنشسته سازمان آتش‌نشانی است که بنا به تعریف‌ها و خاطره‌گویی‌ها از دوران کودکی این شهید، شغل پدر در […]

زندگینامه

امیرحسین، ‌تک‌پسر ‌محبوب پدر و عزیزکرده ایستگاه بود. خوش‌ اخلاق بود و شوخ‌، آنقدر که هم می‌خندید و هم می‌خنداند. ٢٧ سال بیشتر نداشت و ٦ سال بود آتش‌نشان شده‌بود. محمود داداشی» پدر امیرحسین از کارمندان بازنشسته سازمان آتش‌نشانی است که بنا به تعریف‌ها و خاطره‌گویی‌ها از دوران کودکی این شهید، شغل پدر در ایجاد عشق و علاقه در امیرحسین برای آتش‌نشان شدن نقش بسزایی داشته است.به گفته محمود داداشی، علاقه به حرفه آتش‌نشانی یا کارهای پرمخاطره، از همان دوران کودکی در وجود امیرحسین بود. او در ادامه توضیح می‌دهد: «عاشق آب بود. هنگام ۳ سالگی وقتی او را به استخر آتش‌نشانی ایستگاه حسن‌آباد می‌بردم، من داخل آب می‌رفتم و او از روی سکو به آغوشم می‌پرید. همین عشق و علاقه موجب شد، خیلی زود شنا یاد بگیرد و در سن ۲۴ یا ۲۵ سالگی مربی بین‌المللی غواصی شود. او عاشق کارهای هیجان‌انگیز بود و سرنترسی داشت. در زمینه کار در ارتفاع، مهارت خاصی داشت. ۱۶ سالگی وارد هنرستان آتش‌نشانی شد و دیپلمش را از همین هنرستان گرفت. برای استخدام در آتش‌نشانی باید دوره خدمت سربازی را بر اساس قانون وقت آن دوران می‌گذراند.»با وجود همه پارتی‌ها و دوست و آشنایی که آقای داداشی داشت و نیز سهمیه جانبازی پدر، امیرحسین می‌توانست از خدمت سربازی معاف شود. اما به توصیه پدر و عشق و علاقه‌اش به حرفه آتش‌نشانی، لباس مقدس سربازی را برتن کرد و برای محافظت از مرزهای کشور اعزام شد. محمود داداشی در این‌باره می‌گوید: «در سربازی از سهمیه ارتش استفاده کرد و سرباز آتش‌نشان شد و پس از آن هم ۳ سال دانشجو بود و در واقع وقتی در امتحان سازمان آتش‌نشانی شرکت کرد و قبول شد، آموزش‌ها برای او تازگی نداشت. چون همه آنها را از چند سال پیش آموخته بود و در بسیاری شاخه‌های تخصصی مهارت تدریس و آموزش‌های سطح بالاتری را داشت.»

امیرحسین اولین فرزند خانواده و تنها پسر من بود و سرشتش با جهاد و شهادت عجین شده بود و امروز نه تنها از شهادت او ناراحت نیستم بلکه خوشحالم که پسرم به آرزویش یعنی شهادت رسیده است. من بازنشسته آتش نشانی هستم و چند ماه قبل از اینکه حادثه پلاسکو اتفاق بیفتد، مشغول به دریافت آموزش‌هایی بودم که پس از آن به عنوان مدافع حرم اعزام شوم. امیرحسین بعد از اینکه از حضور من در کلاس‌های آموزشی مطلع شد به من گفت که من هم با شما برای دفاع از حرم می‌آیم. ما این آمادگی را داشتیم که با هم به دل دشمن بزنیم و برای دفاع از حرم با آن‌ها بجنگیم. راهی که امیرحسین در پیش گرفت راهی بود که خودم سال‌ها پیش در زمان دفاع مقدس انتخاب کرده بودم و با شروع اعزام مدافعان حرم، دلم دوباره حال و هوای روز‌های جنگ را کرده بود. امیرحسین خیلی دوست داشت که به پابوسی امام حسین (ع) و زیارت کربلا برود و در حالی که آتش نشانی بچه‌های آتش نشان را به کربلا اعزام می‌کرد، اما پسر مرا به این سفر نفرستادند. امیرحسین وقتی دید که تعداد نیرو‌های اعزامی آتش نشانی به کربلا تکمیل شده است، با ماشین شخصی و به همراه شوهر خواهرش راهی کربلا شد. به دلیل طولانی بودن راه، و سرمای هوا در بین راه خیلی اذیت شده بود، اما پس از بازگشت می‌گفت که به سختی اش می‌ارزید. به نظرم امیرحسین برات شهادت را در سفر سختی که در کربلا پشت سر گذاشت، گرفت و با سادگی و زلالی که از پسرم سراغ دارم لیاقتش را داشت.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

5 × دو =